و اما 6 ماهگی....
عیدت مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک نفسم....
این ماه کلی خوش به حالت شد عیدی برای دومین بار رفتی سفر و این بار تهران...
کار های جدید:
---- میغلتی و دمر میشی....
دستتتو تا مچ میکنی تو حلقت.....
دوباره میغلتی....
---- وقتی میخوابونمت رو زمین انگار داری دوچرخه میزنی این قدر وول میخوری که شلوارت میخواد در آد ههههههه و غشغش خنده....
---- غذای کمکیت شروع کردم و با میل فراووووون میخوری ها....
---- چند روزیه که میتونی توی روروِکت چند تا قدم برداری....
---- دقیقا 1 اردیبهشت اثباب کشی کردیم تهران.....با چه مکافــــــــــــــــــــــــاتی....
بقیه عکسها در ادامه مطلب ...
اینجا بابایی رفتیم پالیز...
اینهم توی رستوران...
اینم ماشینمون..هههههههههههه
اینم سفر تهران...
اینقدر دست و پا میزنی که نمیشه یه عکس درست و درمون ازت گرفت...
عاغا این انگشتات خوشمزن آخه که اینجوری میکنی تو حلقت که آخر اووقت بگیره عایا؟؟؟؟؟
آخرین عکسهای خونه کرمان:
اولین گام ها در رورویک:
یه بوس میدی مامانی
بدون شرح...
پارسا لختش قشنگه
تازه رسیدیم تهران و پارسا خسته راه....
اینم یه مدل خوابیدنه دیگه...