پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

عکسای یک ماهگی

پازسا جونم اصلا فکر نمیکردم بچه داری اینهمه سخت باشه....وای خدا!!!!! کولیک داری خوشکلم از ساعت 7 شب تا 5 یا 6 صبح یکسره گریه میکنی منم شیرم خیلی کمه افسردگی گرفتم...همش در حال گریم... شب تا صبح گریـــــــــــــــه میکنی و هیچ دارویی تاثیر نمیکنه نه گریپ میکسچر نه هربال میکسچر نه کولیک از نه کولیک پد و نه حتی ماشین...تو ماشینم جیغ میزنی و ننو هم دوست نداری فقط باید تا صبح روی دستم بچرخی وای خدا دیگه رمق ندارم... ببخشید عکسات کمه آخه وقت سر خواروندنم برام نذاشتی گل پسر...       بقیه عکس ها در ادامه مطلب   قربونت برم چه ناز میخوابی       آماده شده بودی بری برای شنو...
4 آذر 1391

خاطره زایمان

    ساعت شش صبح بود که بیدار شدیم و کارامونو کردیم بابایی هم آخرین عکسا رو گرفت و ساعت 7 و با مامان بزرگت رفتیم بیمارستان از اولین قدمی که توی بیمارستان گذاشتم استرسم شروع شد و چند دقیقه بعد بی اختیار اشکام میومد هر کی منو میدید میگفت با این استرس که نمیشه طبیعی زایمان کرد آروم باشم و این حرفا خلاصه لباس دادن پوشیدمو ساعت 8 برای شروع درد دو تا قرص برام گذاشتن که تقریبا درد داشت بعد دو نفر دیگه هم اوردن تو اتاق که یکیشون شش سانت باز شده بود ولی درداش خیلی کم بود شاید بیست دقیقه یک بار و مدتشم حدود ده ثانیه بود و اون یکی هم مثل من برای القای درد اومده بود و لی یک ساعت قبل از من براش قرص گذاشته بودن و هنوز دردش شروع نشده بود. &...
6 آبان 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد